یادت میاد چقدر التماست کردم امیر
کجاست اون روزا که منو تو باهم همیشه بودیم
در کنار هم ..
اشک های من...چشم های تو...
تمنای من...گوش های تو...
واااااااای چقدر دنیا وارونه شده چقدر ادمها زود تغییر میکنن...
منو تو باهم توی یک شب زمستونی کنار هم دست تو دست هم...
یادته..؟
یادته التماس من ؟
خواهش من ؟
تمنای من؟
یادته گفتم نرو پیشم بمون گفتی نمیشه؟
من عاشقت بودم اما تو فقط...
تو فقط نگاه کردی گفتی نمیشه باید برم...
حالا من و تو
شده
من و خیال تو
خاطرات تو...

نظرات شما عزیزان: